سینگلی و ورود به ورزشگاه

0
به حدی از سینگلی رسیدم که داشتم می‌رفتم ورزشگاه آزادی، دم ورودی که رسیدم با دست راستم دست چپم رو گرفتم گفتم: هان کجا داری میری؟! مگه نمی‌دونی نمی‌تونی بری تو؟! یالا زود توبه کن برگرد.
گفت: به تو چه، تو کیه منی که داری به من امر و نهی می‌کنی؟!
گفتم: خود توام احمق.
گفت: وای اصلا حواسم نبود ببخشید نشناختم.
گفتم: زود برگرد تا چَک و پرت نکردم.
گفت: خب منم با خودت ببر تو دیگه.
گفتم: شخصیت دومم که تو باشی رو که نمی‌تونم ببرم تو، ممنوعه می‌فهمی.
گفت: ببین اینو تو گوشت فرو کن تا وقتی من تو وجودت زنده هستم نمی‌تونی ما دو تا رو از هم جدا کنی پس خودتم نباید بری تو.
گفتم: حالا این دفعه رو کوتاه بیا جان من، بازی حساسیه.
گفت: جان خودت و جد و آبادت نمیشه، همین کوتاها رو اومدیم که بلندمون کردن زدنمون به زمین گرم!

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

فرهاد ناجی

فرهاد ناجی متولد سال 1362 هجری شمسی است که یکی از طنزنویسان فعال کشور می‌باشد. ایشان در جشنواره‌های مختلف طنزپردازی رتبه‌های برتر را کسب نموده‌اند که از جمله آن‌ها می‌توان به کسب رتبه اول در هفتمین جشنواره سراسری طنز مکتوب اشاره کرد. فرهاد ناجی مولف چند کتاب در حوزه طنز می‌باشد که عبارتند از: یادداشت‌های یک افسر وظیفه، عاقل‌ترین دیوانه، پیشنهادات اینجانب و گوسفندها به بهشت نمی‌روند. یکی از نکات قابل نقد در موسسات فرهنگی ما بحث حق التالیف و حق التحریر می‌باشد که در حال حاضر نه تنها دستمزدی به نویسندگان پرداخت نمی‌گردد بلکه دریافت پول در ازا چاپ دست‌نوشته‌ها به یک گزینه تبدیل شده است. زمانی که یک نویسنده نتواند ساده‌ترین نیازهای مادی خود را تامین نماید، تداوم روند قبلی نمی‌تواند فرهیخته بسازد! آقای فرهاد ناجی دارای تحصیلات آکادمیک در رشته پول‌ساز و کاربردی کامپیوتر و آی‌تی می‌باشد تا بتواند به سادگی سخن بگوید!

یک پاسخ قرار دهید