-
آقا اجازه میتونیم بریم دستشویی؟
نخیر، اجازه نیست.
-
آخه چرا آقا، اوضاعمون خیلی خرابهها.
گفتم نه یعنی نه. بشین سرجات.
-
آقا به خدا داره میریزه بیرونا.
همین که گفتم بشین سرجات بچهی تُخس.
-
آقا چرا این کارو با ما میکنی؟
چون خودتون انتخاب کردید.
-
آقا ما چی رو انتخاب کردیم؟
همین که این طوری رفتار بشه باهاتون.
-
آقا به خدا ما انتخاب نکردیم.
تو هم انتخاب نکرده باشی مسلما پدرت انتخاب کرده.
-
آقا اونم انتخاب نکرده به خدا.
پس حتما پدر بزرگت بوده بدون برو برگرد.
-
آقا تو رو خدا این دفعه رو بهمون رحم کن.
اگر بر فرض محال هم بخوام رحم کنم نمیشه.
-
آقا آخه چرا؟
واسه اینکه سرویس رو هم اجاره دادیم.
-
آقا به کیا؟
به کشورهای دوست و برادر و همسایه.
-
آقا مگه میشه؟
بله که میشه. اصلا این فضولیا بهت نیومده.
-
آقا حالا نمیشه این دفعه رو به جای اجازه، به ما اجاره بدید بریم کار واجبمون رو برسیم بیاییم؟
نه نمیشه سرویس فقط مخصوص کشورهای دوست و برادر و همسایمونه.
-
آقا حالا چقدر مگه اجاره میگیرید؟
به تو ربطی نداره.
-
آقا حالا جون ما بگید ببینیم لااقل چه منفعتی برای ما و مدرسهمون داره آخه.
برای شما؟! مدرسه کیلو چنده؟! یه چیزی دادیم یه چیزی میگیریم بعدا ازشون همین. به احد و ناسی هم ربطی نداره.
-
آقا ببخشید دیگه نمیتونم جلوی خودم رو بگیریم.
پسرک به سمت در میدود.
کجا، کجا؟ بشین سرجات تا سیاه و کبودت نکردم.
-
آقا چرا در رو قفل کردید؟!
واسه اینکه توی سرتق نتونی نافرمانی مدنی کنی.
-
آقا خب این طوری که نه کسی میتونه بره بیرون نه کسی میتونه بیاد تو. زنگ تفریح چی میشه پس؟!
خب نتونه، به جهنم. فعلا همه چی تعطیله.
-
آقا خب مگه اینجا زندانه؟
بچه لال بشی تو. اینجا مدرسه هست، محل آموزش و پرورش به روشی که خودتون انتخاب کردید.
-
آقا اجازه، نه آقا اجاره، نه آقا آخ …
رنگ شلوار پسرک تغییر میکند.