هدف از انتشار دست نوشته حاضر، بیان برخی موضوعات کلیدی و راهبردی میباشد. بنده انتظار دارم که کسی از سخنانم ناراحت نشود چرا که ادعای پیامبری ندارم! انسان موجودی است که نعمتهای مختلفی به او عطا شده است. افراد دنیادیده، عقل را بزرگترین نعمت میدانند. به همین دلیل انتظار این است که مطالب بیان شده در این مختصر نوشته تنها با نیروی عقل مورد سنجش قرار گیرند.
انسان گاهی اوقات داستانهایی را برای دیگران تعریف مینماید اما چگونه میتوان از خروجی آنها دفاع نمود. به عنوان مثال بدیهی است که ایران امروز باید از درآمدهای نفتی فاصله بگیرد اما چگونگی دستیابی به این هدف مهم میباشد. ایران امروز زمانی که در حوزهای همانند اقتصاد دانشبنیان به مرور حروف الفبا میپردازد و در عین حال رویههای قبلی را در دستور کار قرار میدهد، نمیتواند پیوسته تنها سخن بگوید.
دانشگاههای امروز در مجموع دستاورد خاصی ندارند در حالی که خستگی ناشی از کارهای معمولی اساتید به وسیله درآمد و اعتبار جبران میشود. نکته جالب اینجاست که بخشی از اساتید به سطحی از بینیازی رسیدهاند که به هر سوالی پاسخ نمیدهند! تخصیص بهینه منابع در جامعهای که مدیریت منابع طبیعی به شکلی غیرعقلانی صورت میگیرد نمیتواند به روش صحیح مورد تاکید قرار گیرد. در چنین جامعهای برخی افراد نمیدانند که در ازای بهره بردن از هر چیزی باید عایدی ایجاد گردد تا هر هزینهای با دلیل و استدلال صورت گرفته باشد. در ایران امروز سخن گفتن جایگاه خاصی دارد چرا که همه میگویند و تنها میگویند! استاد میتواند هر فردی را فرهیخته نداند اما وظیفه دارد در ازای حقوق و امکانات دریافتی به هر سوال مرتبطی پاسخ دهد.
عدم رضایت از خروجی نهایی تسهیلات دانشگاههای ایران نیز به هیچ وجه قابل قبول نمیباشد چرا که یک فرد عادی هم میداند که به عنوان نمونه نمیتوان حقوق دریافتی را به صورت اسمی مقایسه نمود.
نحوه دسترسی به اساتید کشور تا چه حد بچهگانه میباشد در حالی که در کشوری همانند ایالات متحده، هر فردی به سادگی میتواند با اساتید ارتباط بگیرد. زمانی که یک فرد بخواهد یکی از اساتید را ملاقات نماید در حالی که همانند دفتر ریاست جمهوری وقت قبلی نیاز باشد میتوان احتمال داد که استاد مربوطه دارای تفکرات متمایزی است که هر کس میخواهد از نظرات وی استفاده نماید!
لازم به ذکر است که در طول تاریخ بشر همواره دانشمندانی وجود داشتهاند که علیرغم دارا بودن عقل و علم متمایز، زندگی جذابی را تجربه نکردهاند. چنین افرادی سرمایههای بزرگی میباشند چرا که چراغ عقل در وجودشان روشن است. این افراد میدانند در بلندمدت علم بهتر از ثروت است چرا که علم ثروتزاست اما ثروت باید کم شود تا نیازها و عقبافتادگیهای علمی جبران شوند. این افراد علم بیشتر را دست برتر میدانند در حالی که افراد جاهل و نادان موارد دیگر را بزرگ میشمارند.
ایران امروز در حوزه اقتصاد، از هم گسیختگی بالایی را در خود مشاهده مینماید که از نظر بنده به هیچ وجه نمیتواند به وسیله راه حلهای عادی به حل مشکلات متعدد و متنوع بپردازد.
به یاد دارم که دانشگاه رفتم اما اقتصاد را در دانشگاه یاد نگرفتم. فضای امروز دانشگاههای ایران به گونهای است که بسیاری از موضوعات مورد تاکید قرار میگیرند اما ثمره خاصی برای دانشجویان از رشته اصلی ایجاد نمیگردد چرا که فهم مطالب به سادگی صورت نمیگیرد در حالی که بالا رفتن از نردبان امکانپذیر میباشد.
در حال حاضر ایران امروز با مشکلات عمیقی دست و پنجه نرم میکند و در عین حال نمیتواند بالهای خود را برای پرواز بگشاید. گاهی اوقات باید آرام بود و گاهی اوقات باید ترسناک بود تا موجسواری بر افکار به نحو مطلوبی صورت گیرد. زمانی که همه چیز با یکدیگر ترکیب میشوند، تحلیل تبعات معجون ساختگی بسیار پیچیده میگردد. در چنین دورانی نمیتوان راه حلهای کلیشهای ارائه نمود و در عین حال به بهتر شدن اوضاع امیدوار بود.
به عنوان مثال میتوان بیان نمود که اقتصاد ایران به سطحی از خودشکوفایی رسیده است که همانند عقابی تنومد به هر چیزی بخواهد دست مییابد! زمانی که سخن گفتن درباره موضوعات مختلف هزینه خاصی به همراه نداشته باشد، هر چیزی بیان میشود و در عین حال مورد حمایت نیز قرار میگیرد چرا که تقویت روحیه و امید کیمیاست! ارائه یک مکتب جدید همانند دیگر کارها نیست که گذشت زمان همه چیز را مشخص نماید. البته بدیهی است که همه چیز سیاه نیست چرا که کماکان میتوان نفس کشید!
حمایت از اقتصاد بومیمحور چگونه میتواند در کنار نرخ بهره بالا محقق شود در حالی که تبعات گسترده اتخاذ این رویکرد به صورت کامل نمایان است. سخن گفتن درباره تبعات بهره ضرورتی ندارد اما باز هم بهره و باز هم …
نرخ بهره یکی از فاکتورهای کلیدی اقتصاد است و در عین حال ریشه بسیاری از آشفتگیهای ایران امروز نیز میباشد. ای کاش اتخاذ برخی رویکردها با تکرار تجربیات گذشته همراه نبود. افزایش نقدینگی جامعه میتواند به وسیله پرداخت بهرههای بدون پشتوانه به یک بحران بزرگ منجر شود در حالی که هر سخنی نیاز به تکرار ندارد. بنده بارها ویرانگر بودن بهره را مورد تاکید قرار دادهام …
بانکهای ایران امروز از یک سو تعدیل نیرو و کاهش شعب را مورد تاکید قرار دادهاند و از سوی دیگر بهره 23 درصدی به سپردهگذاران پرداخت مینمایند! بدیهی است که این روند همان خواهد شد که بود!
نرخ ارز نیز یکی از فاکتورهای کلیدی میباشد که سرنوشت یک ملت را تعیین میکند. کاهش ارزش پول ملی در کشوری مانند چین باعث ایجاد رشد اقتصادی خیرهکننده شده است که آقای ترامپ مجری مقابله با چنین رویکردی میباشد. چین طی چند دهه گذشته به صورت میانگین در حدود 10 درصد رشد اقتصادی را تجربه کرده است و در عین حال به یک قدرت جهانی تبدیل شده است. جمهوری اسلامی ایران نیز طی چند دهه گذشته، کاهش ارزش پول ملی را مورد تاکید قرار داده است که ظهور پیامدهای رویکرد مذکور ظاهرا به زمان بیشتری نیاز دارد!
کاهش ارزش پول ملی یک سیاست محرک میباشد اما ایران امروز بعید است اتفاق خاصی را در بلندمدت مشاهده نماید …
نرخ تورم ایران امروز نیز در کوتاهمدت میتواند کاهش یابد اما همانند فنر فشرده شده در نهایت به حالت تعادلی خود باز میگردد و این موضوع یکی از جلوههای یک اقتصاد بومیمحور و پویا میباشد!
بنده پس از تالیف چند کتاب و دستفروشی در مکانهایی همچون مترو تهران، احساس خاصی نسبت به تحول در کشور ندارم اما برحسب وظیفه به بررسی چند موضوع میپردازم که به شرح زیر میباشند:
-
بحث آزاد کردن مواد مخدر میتواند یک گشایش در اقتصاد کشور باشد.
-
ارزش پول ملی بهتر است در محدوده 12 هزار تومان به ازا هر دلار آمریکا نگه داشته شود اما ضروری است که قیمت کالاهای مورد نیاز مردم به سطحی پایینتر از قیمت قبلی کالاهای مذکور در دوران دلار 3500 تومانی برسد.
-
بحث مسائل جنسی با توجه به شرایط فعلی باید کنترل شود چرا که داستانهای مرتبط با این حوزه بسیار پیچیده شده است. حذف پوششهای افراد، برهنگی کامل انسان را به نمایش میگذارد اما عطش این موضوع به شکل عجیبی به یکی از موضوعات مهم کشور مبدل شده است. من نمیدانم به عنوان نمونه مگر پستانهای یک خانم چه تفاوتی با بقیه دارد که تا این حد داستان به همراه دارد. در مجموع بحث جنسی بخشی از زندگی بشر است نه همه آن.
-
شرایط فعلی ایران به گونهای نیست که با صدای بلند سخن گفتن به صلاح باشد. بنابراین زیبا سخن گفتن در دستور کار قرار گیرد.
-
کمی عقلگرایی مورد تاکید قرار گیرد. به عنوان نمونه زمانی که مخاطب جوانان میباشند، جمله خام و نسنجیده «احترام به حقوق سالمندان، نشانه فرهنگ و شخصیت شماست.» مورد تاکید قرار نگیرد!
-
بلف زدن از دستور کار خارج گردد چرا که حداقل فعلا فایدهای ندارد.
-
برای هر رویکرد چشماندازی ترسیم گردد. به عنوان نمونه پرداخت بهره به سپردههای دلاری با کدام عقل توجیه میگردد؟