زندگی خرج دارد!

0
ثمره تدابیر صورت گرفنه در چند سال اخیر به سادگی قابل تشخیص می‌باشد چرا که در مریخ، هدف از فعالیت‌های مختلف صرفا مشغول بودن است! در حال حاضر ارگان‌ها و سازمان‌های گوناگون دولتی و شبه‌ دولتی بیشتر مشغول می‌باشند تا کار یا داستان خاصی. اساسا تعریف پروژه در ایران امروز با بسیاری از سرزمین‌های عقب‌افتاده غربی تفاوت دارد چرا که داستان چیز دیگری است!
نکته جالب اینجاست که رویکردهای قابل دفاع پیشینیان نیز در کمال آرامش از دستور کار خارج می‌شوند! در جهان سوم بحث ساختارمحوری برجسته نمی‌باشد. به عبارت دیگر در جهان سوم اگر به صورت تصادفی یک یا چند نفر به اصلاح امور بپردازند به واسطه ساختار تحسین برانگیز حاکم به سادگی می‌توان پیش‌بینی نمود که به دلیل پویایی ساختار مذکور دیر یا زود حالت اولیه تکرار خواهد شد!
در حال حاضر شاید هر کس بفرماید که مشغول است و این توهم نیز نارضایتی ایجاد نماید در حالی که بودن یا نبودن تفاوت خاصی ایجاد نکند! تمایز لیبرال‌ها در چنین مواقعی به وضوح قابل مشاهده می‌باشد چرا که تقریبا همه چیز را به صورت شفاف اعلام می‌نمایند تا هر کس جایگاه واقعی خود را بداند. در حقیقت چگونه می‌توان برخی سخنان را قابل تحسین ارزیابی نمود در حالی که همه چیز با وضوح بالا قابل تشخیص است؟!
به عنوان نمونه در بحث شهرداری‌ها چگونه می‌شود که همگان به نگارگری می‌پردازند؟! آیا شمارش دستاوردها کار دشواری است؟! آیا در مریخ همگان ستاره‌اند و تک‌نگار؟!
آقای رحمانی فضلی پس از وزارت چندین ساله خود چگونه می‌فرمایند که نیروی حاضر در شهرداری‌ها 5 برابر میزان مورد نیاز است در حالی که اولا شخص ایشان بیش از هفت سال است که وزیر کشور می‌باشند. ثانیا پیش از ایشان نیز سایر بزرگان از کرات دیگر تشریف نیاورده بودند که با حال و هوای موجود غریبه باشند.
در دوره‌ای که شهر تهران به صورت واضح تغییر کرد و در عین حال شهرداری تهران از حالت نیمه تعطیل خارج گردید، نقص‌های عملکرد آقای قالیباف کمتر مورد توجه قرار گرفت. بحث‌هایی همچون فساد مالی، حواشی غیرمرسوم و اشتغالزایی تدبیرمحور موضوعاتی بودند که به واسطه عملکرد متمایز و قابل تحسین آقای قالیباف کمتر روایت شدند.
پس از آقای قالیباف، آقای نجفی مسئولیت شهرداری تهران را برعهده گرفتند که مطابق انتظارات، دقیقا کار خاصی را دنبال نفرمودند. به یاد دارم که ایشان درب جدید ایستگاه مترو شادمان را پس از مدت‌ها صدارت به عنوان پروژه دهه فجر افتتاح نمودند! همچنین از یاد نمی‌برم که در دوره آقای نجفی حتی هرس درختان در زمستان نیز انجام نشد در حالی که نیروی کار به ارث گذاشته شده توسط آقای قالیباف برای اداره یک مملکت کافی بود!
در حال حاضر هم جناب آقای حناچی سکان امور شهرداری تهران را در دست دارند که شمارش دستاوردها امکانپذیر می‌باشد. نکته جالب دوره فعلی، کنار گذاشتن یکسری از رویکردهای کاملا بدیهی دوره آقای قالیباف است. به عنوان مثال در اواخر دوره آقای قالیباف، بحث سنگفرش نمودن پیاده‌روهای شهری به عنوان یک وظیفه نسبی شهرداری در ازای دریافت چندین هزار میلیارد تومان بابت همه چیز به رسمیت شناخته شد اما در دوره فعلی همین موضوع ساده حتی در اعطای پایان کار به ساختمان‌های نوساز هم از دستور کار خارج شده است چرا که دوباره همانند گذشته بهتر است تنها مزاحم خواب روزانه نبود!
نکته جالب داستان اینجاست که نرخ تورم در شهرداری‌های محترم مریخ نمی‌تواند در محدوده صفر باقی بماند چرا که زندگی خرج دارد و همه چیز تنها با سلام و درود حل و فصل نمی‌گردد!
چند سال قبل بود که در حدود شش ماه بارها و بارها با شماره 137 تماس می‌گرفتم و متقاضی چند صندلی در یکی از خیابان‌های پرتردد و دوطرفه تهران بودم که در کمال حیرت به بنده می‌فرمودند که مطالبه شما انجام شده است! تقاضای ما که غیرمعقول بود اما چگونه می‌شود که شهرداری‌ها می‌توانند به هر بهانه‌ای به چاپ اسکناس بپردازند اما ساده‌ترین خدمات را سخت و طاقت‌فرسا ارزیابی می‌نمایند؟!
نهادی که با دریافت پول سنگین چند متر خانه را کمپانی می‌نماید آیا خودش فکر کرده است که دریافت این پول در ازای کدام خدمت حقیقی یا صوری است؟!
شاید بتوان چنین رویکردهایی را در جهت افزایش و رونق تولید ارزیابی نمود چرا که براساس فرضیه سیمون کوزنتس؛ انباشت سرمایه به افزایش تولید منجر می‌شود! شمارش نمونه‌های خرج زندگی یک یا چند مورد نمی‌باشند. بنده در دوران حرارت و خردبافی خود از دریافت اجاره توسط پارک‌های علم و فناوری حیرت کرده بودم در حالی که پس از مدت کوتاهی متوجه شدم که شهرداری به ازا هر متر تغییر کاربری مسکونی به اداری، گونی گونی پول بدون زبان را خوار می‌نماید تا همگان بدانند که زندگی خرج دارد!
در کشورهای فلاکت‌زده غربی همگان می‌دانند که هر شهردار خودش به تنهایی یک افسانه است چرا که ملت تنها برای دیدنش باید وقت بگیرند و در زمان موعود تنها برای چند لحظه می‌توانند از محضر جناب شهردار کسب فیض نمایند!

پیوسته بیاموز که زندگی خرج دارد ***** تا  که نشوی رسوای هر دو عالم!     

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

یک پاسخ قرار دهید