مادری هزار هزار!

0
یکی از مظلومانه‌ترین سروده‌ها؛ ممنوعیت سقط جنین در روابط باز است چرا که مرد طبق معمول لبخند زدن را مثبت ارزیابی می‌نماید در حالی که زن نمی‌تواند با هیچ لبخند بسازد مادرم مادرم! اساسا ظلم و بدتر از آن آه مظلوم سنگین‌تر از مرگ است چرا که مرگ تمام می‌کند قصه آه و نفس را در حالی که ظلم و آه مظلوم به آتش می‌کشد داشته‌های گران را …
بحث ممنوعیت سقط جنین در ادیان گوناگون به واسطه روابط بسته و خانواده‌محور زن و شوهر مطرح شده است چرا که فرزند ناخواسته در هر صورت فرزند خانواده خواهد بود و حداقل مادر پس از تحمل دوران بارداری و زایمان تازه آه نمی‌کشد که این طفل معصوم را چه کنم و چه کردم با مادرم!
رحم مادر به مراتب بیشتر از رحم پدر است در حالی که همین داستان رحم مادر و احیانا رحم پدر مادرنما سرفصل یکی از درسنامه‌های حکیم خواهد بود به شرط حیات که جرعه است بهر تشنگان و دلسوختگان مکتب خورشید!
در فضای روابط بسته ادیان، موارد روابط نامشروع نیز اندک می‌باشند و عموما عده قلیل قانون جنگل مشق نمایند صبح و شام تا رحم و بوسه و غیر چرا که این قبیل افراد عموما برخلاف اکثریت جامعه به انواع و اقسام هنجارشکنی‌ها و مسائل آزاردهنده روی می‌آورند. بنابراین سقط جنین یا عدم سقط جنین یک پرستوی عزیز جان به خواست و اراده حامل طفل و احیانا اطرافیانش وابسته است تا قانون و خدعه این و آن!
به یاد دارم که دختربچه‌ای خردسال از روی صندلی با صورت زمین خورد و نفس مادر به صورت ناخودآگاه آن کرد که سالار باید می‌کرد و عزیز دل را در آغوش بوسه کرد در حالی که عجوزه بوسه‌قشنگ در کمال بی‌رحمی دهن کج کرد و بس است ترانه کرد بهر مادری هزار هزار!
باز هم به یاد دارد استاد که رحم قانون جنگل برای یک مادرنما حکم کرده بود که وضع حمل را انجام دهد اما فرزند را رها نماید چرا که فرزند بدون پدر لزوما مادر نخواهد داشت. به عبارت دیگر مادر رحم دارد و بهر طفل معصوم فریاد نمی‌زند لعنت لعنت. بنابراین مادری خدعه دارد رگ به رگ تا سالار بگیرد ز آغوش یار، سلام سلام پدربوسه را!
عمر گران می‌گذرد و بالا یا پایین خاک می‌نماید هست و نیست گران را در حالی که نفس گرم هر چه هست برتر است ز نفس سرد. نفس گرم دروازه نیست بهر این و آن تا بگویند منتت بماند نزد بوسه سالارقشنگ و تحفه‌ات نسازد سردرد مادرقشنگ! نفس سرد بوسه دارد به راز تا بگوید ترانه خواهم به ناز ای آقای رنگ‌تمام!
هنر آن است که نمانی بهر عقل قشنگ تا مشق عشق بگردد نفس نفس …
اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است