مار و تسبیح دنیاچاره و یک گلوله‌چاره!

0
قضاوت پیرامون همه چیز یک امر مطلق نیست و در موارد متعدد نسبی است. شاید حکمرانی در یک دنیای بسیار پیچیده کتابچه راهنما نداشته باشد اما یک آریامهر داند که این بهر آن است و آن بهر این! بنابراین سخت گرفتن امکانپذیر نیست در حالی که رها کردن نیز بوسه کبری ندارد هزار هزار!
به عنوان مثال بحث نظامی‌سازی اقتصاد بیشتر پاک کردن صورت مسئله است تا موارد دیگر. همچنین چشم‌پوشی از اثرات ویرانگر تزریق نفرت در بین مردم دور و نزدیک به هیچ وجه یک بحث ساده نیست در صورتی که سوسیال‌ها ریشه فروپاشی نظام‌های کتک‌هنر را خدعه شیاطین ارزیابی می‌نمایند چرا که فلک بهر همه خوب است جز بزرگان و قلک بهر همه بد است باز هم جز بزرگان!
لیبرالیسم با فطرت انسان همخوانی زیادی دارد و در مواردی همچون خدا و پیغمبر به واسطه سیاهی دل هیچ ندارد بهر پوشش! پس نباید شکوه کرد که چرا این قماش چپ و راست گویند نخواهیم هیچ پوشش تا کس نگوید جهنم چشم و دل سیر خواهد چه کار بهر نازی این همه و زاری آن همه!
خدعه لیبرالیسم در و پیکر است که بهر دل سیاه از جا کنده است هزار هزار تا بعد عمری به سر و سینه کوبند که این چه بود در بقچه آن پدر نیامرز! سوسن و لیلا گر دویدند بهر آن بوسه عفت ندانستند که آن این نبود به رسم کبری بیامرز که مادر زار دید و نگفت ناز خواهم به رسم آن سوسن‌هزار!
گناه کبری چک‌پرانی بهر مریم بود که جناب امیر بگذشتند ز نازی خلق شیر و پلنگ گرچه ببر و پلنگ نداشت این همه ماهی بهر یک رزمنده عروسک‌پلنگ! پس زین پس آزادی ای مریم‌نساز تا ببینمت درمانده و شوهرنساز!
یکی از مواردی که در طول تاریخ اسلام به دفعات تکرار شده است؛ بحث تعدد همسران پیغمبر اسلام است و در عین حال ریشه نوع ایدئولوژی بیشتر لیبرالیسم است تا مکتب مرغان آسمان گرچه مرغ هم جوجه خواهد ناز ناز! به عبارت دیگر نوع نگاه عقل داشته است کم یا زیاد در حالی که عقل کم یا زیاد نیز به واسطه وسعت نگاه است تا موارد دیگر چرا که در خانه مرغ و خروس ثریا نباشد بهتر است و در خانه کبری و پدرسلام گلوله باشد بهتر است!
آن پدر دنیاسلام گلوله حلال کرد بهر یک مادر جوجه‌سلام در حالی که یک پیغمبر حنانه‌سلام خدعه حلال نکرد بهر نازی چند غنچه‌جمال تا بعد هزار هزار بگوید یک سزا نیست بهر کمالات هزار هزار! گر باز شود و ناز شود دگر نتوان چشید گرچه زار زار نوبت شود هزار هزار!
در بحث سیاهی چند همسری پیغمبر اسلام چند شبهه مطرح می‌گردد تا هر که هر چه خواهد بگوید و بسوزاند اما انصاف نگوید کبری داند و هیچ نگوید ورق ورق گلوله داشت ناز ناز بهر ماهی یک سوزان‌طلا! این را بهتر است شرم ساخت هزار هزار گر خواهی بگویی امیرسلام ای گلوله‌حلال! در حقیقت روضه ندارد که زن بهر مرد جان دهد تا شود کبری‌طلا گرچه هیچ نبوسیده باشد عفت‌طلا!
یک مرد ناز ناز نگوید زار زار و در عین حال کبری صغری بگوید وای وای! پس شبهه اول عیان گشت گرچه علی سلام نگو بهر برنا و سنگدان مشق کرده بود که زن و فرزند کمتر، آسایش بیشتر! ازدواج اول در اوج زن‌ستیزی عرب با یک زن بزرگتر شبهه دوم است که هیچ نتوان سرود بهر نازی غنایم و ظواهر هزار هزار چرا که حرام کردن آن همه بهر نازی آن همه بدون هیچ کاشانه‌ای جنس نرمال نباشد سلام سلام! پس حرام کردن ثروت یک اشراف‌زاده شبهه سوم است چرا که نمی‌توانسته است با خدعه چند روز سلام و علیک سفره شود ناز ناز و در عین حال جمع شدن آن ثروت در بقچه یک زن عرب نیز عقل می‌خواسته است پیمانه پیمانه در حالی که این قصه چندین سال سفره مشترک بوده است تا در نهایت یک زن نرمال کاری کند که عقل نرمال نگوید آره آره!
دانستم هیچ نگفتی آره آره در محضر یک دنیاچاره! پس نگویم توقع نباشد بیش از این اما بگویم تا نگویی جان پیغمبر نگو آجرپاره در نوبت آینه و شمعدان هزارپاره! یک مرد جیغ و شیون نگوید ناز ناز بلکه دست و پای حنا  شده گوید ناز ناز تا روز و شب نباشد زار زار بهر ماتم هزار هزار! حال یک مرد مالباخته و نازباخته چگونه شود جیران‌پسند همچون حرمسرای تاب و سرسره یک بهر چند، تا دست آخر بگوید حیا حیا بهر این همه جفا جفا!
یک مرد خاک‌باز گر شود سرسره‌باز دیگر نگوید خانه دارم باز باز تا قرآن بگوید حیا حیا! درست است که دل هر چه خواهد سرسره نیست اما خط به خط چرا حداقل خدعه نداشت محرمیت حرمسرا؟! همین خدعه خانواده حرمسرا چه قدر ساده می‌توانست قند و نبات شود بهر زنان هزار هزار و خاکستر شود بهر مردان هزار هزار گرچه داستان صرفا قلک نباشد ای فلک‌حلال! این هم ندانستی و گویی هشدار دهم وای وای گر بخواهی بگیری پیش چشمم خانواده حرمسرا …

بساط مار و تسبیح به دست ناز ***** کبری نگوید این آن نباشد سفره ناز

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است