انصاف که هیچ اسراف بگو چرا؟!

0
درس امروز قرار نبود هویدا شر بگیرد هزار هزار و نیت صریح و قاطع بود بس که سیاه سیاه کارنامه گویند سفید سفید و عالم ساخته‌اند دریای دلارتمام! فیلم زیاد تخمه ساخته‌اند این قماش هزار هزار وگرنه این بساط نمی‌سرودند دلار خواهی پیش ماست! می‌بینمت که بار دگر گویی برنای پیر و کاسه دست گیری بهر سردار تیر تا راست راست بخواهی دریای تیر!
پس بهر خدعه بار دگر زر نماز کردی پیش چشم آن مادرهزار تا بگویی نباش ماتم‌هزار بهر یک ارباب سیاوش‌تمام! بعد ریز ریز نجوا بگیری که طلا طلا بسازی بهر نازی هزار هزار؟! باز هم یک پرطلای کبری‌سزا گوید ای سوسن‌سزا؛ چند روزی روضه بگیر جانم آفریقا و غیر شر نساز شکار خواهم ناز ناز تا بگویند این را که ساخت ربنای روضه‌تمام گرچه آن عقده‌کبود خود به سیاه هم رحم نکرد بهر ماتم قماش سفره‌هزار!
در حال حاضر قاره آفریقا بیش از حد به صورت قبیله‌ای و پرچم‌سالار اداره می‌شود در حالی که هزار هزار سیاه‌پوست خود را رها کرده‌اند ناز ناز تا بگویند روی خوش ندارد نمره و نسخه کتک‌هزار! پس ربنا چه گوید خودش داند اما شلاق گفته است شفا شفا بهر سفره‌دلان نصرت‌ چه کار!
از نیجر روضه بساز و هر چه گفتی ز پرواز هیچ نگو تا دست آخر جملگی نگویند مادر کجاست بهر روضه پروازتمام! روضه هم ندانی چه باشد ای پرونده‌سیاه گرچه لباس سفید فقط نگوید برنای زرنگار! رهبران عرب روضه بگو خود بسازید و رهبران غیر بگو دلار زیاد هست نزد ما گرچه خود دانیم پوچ است بخت ما! پس ترانه بساز سند سند که امروز شیرشاه سرباز حرام کرد و قمارباز حلال؛ زین پس آفریقا نباشد قاره سیاه …
آن مرغ سفید به زور هزار هزار بگو زین پس نسخه شکایت کرد نگو بهر گناه گناه یک سیاه آوازتمام بود این همه خدا خدای عالم‌نگاه گرچه ریا سزا داشت بوسه رضا! بنده خدا بعد عمری ریز ریز دانست یک نوکر روضه‌هزار بهر چه بود آن همه بازی بازی روضه‌ترانه تا دکتر بگوید خوب است که هستی آماده ترانه! همه را نتوان شکافت اما چپ و راست چک نداشت ای سر به سر قبله‌نمای ترانه!
ایالات متحده به عنوان یک بزرگ می‌تواند اوضاع نابسامان قاره آفریقا را سند سند نماید و بسیار ساده پرچم بگوید کبریا! بنابراین این نسخه زحمت دارد چند روز اما رحمت سازد یک عمر که خوشبختانه این دانی چه است ای آواز رها بهر جفا!

گر ذره داشت شرم ربنا ***** پرواز نمی‌گفت طفل معصوم کبریا

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است