باران جمال نخواهد بهر سالار عشق!

0
یکی از مواردی که مادران نسبت به فرزندان خود حساسیت دارند خیس شدن زیر باران است در حالی که چنین رویدادی لزوما وحشتناک نمی‌باشد چرا که باران یکی از مظاهر ظرافت و زیبایی طبیعت است. شاید قابل قبول نباشد که در زمان مریض شدن فرزندان؛ این قطره‌های باران نبوده‌اند که اندک سردی در بدن فرزندان ایجاد نموده‌اند بلکه سردی مادرانه بوده است که طبیعت گرم و شیرین فرزندان را سرد نموده است تا با یک باد و یا چند قطره باران زمینگیر شوند زار زار …
بنده تا حدود هفت الی هشت سالگی به شکل حیرت‌انگیزی ضعیف و درمانده بودم بهر ساده‌ترین و مسخره‌ترین تنش‌های روزانه در حالی که با فاصله گرفتن از مادر و گرایشات سبک زندگی زنانه آرام آرام یک بدن کاملا متفاوت را به آغوش کشیدم. روند تفاوت در بدن هیولای جدید در سال‌های مختلف به آرامی در حال شکل‌گیری بود که در حدود بیست سالگی با اضافه شدن نیرو و حرارت جوانی داستان کاملا قابل لمس گردید گرچه پدر نکته‌سنج استاد همواره نمی‌توانستند سکوت نمایند بهر دلخوشی یاغی قرن و هزارباره تکرار نفرمایند هیچ تفاوتی با سایرین وجود ندارد!
جناب حکیم بهر چشم خوردن بماند، بهر تحریک حسد سایرین تقریبا هیچگاه از بدن جالب و عجیب خود سخن نمی‌گفتند جز احیانا سالی یک بار بهر پرحرفی با پدرجان تا مبادا احساس غربت یا موارد دیگر خلق گردد و جالب است که غرور هم در کار نبود و صرفا بهر شمارش نعمت‌های بیشمار همین چند کلمه بیان می‌گردید در حالی که نحوه واکنش تکراری مشق می‌گشت!
فشار زار چیزی است که زن‌های دکتر زیادی با آن دست و پنجه نرم کرده‌اند اما فشار نگاه چیز دیگری است چرا که افت فشار شدید نمایانگر حالتی نزدیک به مرگ است که با کوچکترین تنش قابل مشاهده می‌گردد. پس فشار زار با فشار نگاه کاملا متفاوت است و هر کس گفت وای وای بفرمایید بمیر بس که دکتری دانی و ندانی ذره نمک حال جناب را بسیار ساده عادی می‌نماید احمق‌جان!
فشار نگاه می‌تواند فشار بای نام‌گذاری گردد چرا که اشهد نخوانده می‌فرماید هیچ نگو که حسابت محناست! وصف چنین رویدادی بهر یک هیولا که سال‌ها بود تنها با آب و علف به سادگی روز را شب می‌نمود و بدون کوچکترین تزلزل شب صبح می‌کرد تا روز بعد تقدیر چه باشد نمی‌تواند در چند جمله چشم‌بندی گردد!
به عنوان مثال فردی که چند لقمه صبحانه می‌خورد و پای پیاده کیلومتر کیلومتر بهر کارهای مختلف وقت می‌گذراند تا در نهایت حوالی ساعت هفت غروب به خانه برگردد هیچگاه باورش نمی‌شد که حال چند قدم پیاده‌روی تا محل کار هم به کیلو کیلو نمک نیاز داشته باشد گرچه سپاس که همین نمک کشف گردید تا نگردد تکرار بای بای غریبه چرا!
به عنوان مثالی دیگر بایستی احوالات مریض نشدن در زیر برف و باران هزار هزار آن هم نه بهر پیاده‌روی بلکه بهر خواب در سال‌های مختلف مورد کاوش قرار گیرند که چگونه یک فرمانده‌تمام زمانی بهر خواب، پشت‌بام گوید خراب که حجم باران و برف سیل باشد نگاه گرچه این‌ها هیچ یک تفاوت نیستند ای دیوانه‌تمام! بعد همین بدن در طول نزدیک به دو ماه اخیر برای سومین بار است که مریض می‌شود و حداقل این یکی سپاس بهر هنر دکتری بدون ویزیت و خوب شدن بدون منت چرا که هر بار حدود چند روز بدن دارای سرماخوردگی، کرونا و یا آنفولانزا بدون آمپول و سرم ریز ریز گوید جانت سلامت بس که نازت واجب است ای سردی مادر تو را چرا!
این‌ها که گفته شد درد و دل نبود بهر سفره دل کوکب و سوسن بلکه آیت بود بهر ایستادن پیش چشم یک افتخارتمام! پس قلم گرفته می‌شود هزار هزار بهر تربیت دکتران بدتر از تیر خلاص چرا که بخش قابل توجهی از معضلات فردی و اجتماعی به واسطه افراط و تفریط‌های دکتران از جنس زن به سادگی قابل درمان نمی‌باشند. بنابراین نظام آموزشی بایستی اثرپذیری هزار هزار را لبخند لبخند نماید تا فرزندان در زمان ورود به جامعه حداقل‌ها را درک کرده باشند …
در فضای مدارس بهتر است به جز شنای دریا، گل‌بازی در کنار شن‌بازی روزانه مشق گردد و نازگلان نباید زیر باران ورزش روزانه بفرمایند تعطیل گرچه دوربین خواهد خدا خدای قماش دریا چه کار! به عبارت دیگر فضای مدارس به دلایل مختلفی بهتر است به پارک‌ها منتقل شود و در عین حال حیاط مدارس نباید چیزی جز شن و ماسه باشد بهر نرمش و ورزش روزانه زیر آفتاب و باران سرترانه!
دیروز یک دانش‌آموز پسر حدود شانزده ساله را دیدم که در مقابل باران دست روی سر نگه داشته بود تا مبادا باران آن کند که همه دانند در حالی که موی طفل مادر هم کم نداشت تا همانند یک سراسر کچل چرا از باران بهر نمایش موهای هزار هزار بترسد و چتر گوید بنازم آن همه نگاه نگاه! این پسر بود و دختران البته ز آب بهر کیلو کیلو جمال هراس دارند نه چند قطره باران عشق در ترنم یادبود کاش کاش یک سالار عشق!

وای وای هیولا نداشت که هیچ ***** خدا خدا گوید عمرم نداشت هیچ

Share.

About Author

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

Comments are closed.