چرا گفتم یهود بهر عرب؟؟

0
هر چیز بهر هر کس خویشتن بهتر قضاوت گیرد تا غیر مگر آن که ز خود رسم و آیین ساخته باشد ناز و دیگر چرا وای؟!
به عنوان مثال جنگ ایران و عراق به واسطه چند جمله یک معمار کبیر آغاز شد و به دور از مصلحت‌اندیشی و احیانا دوراندیشی در حدود هشت سال ادامه پیدا کرد در حالی که جناب صدام حسین مرحوم، مغفور یا هر چیز دیگر؛ یک انسان سراسر سفاک و خونریز بود چرا که در داخل خاک عراق نه تنها کردها را به دفعات قتل عام یا چه گویم بهر جناب شریفش؛ دسته جمعی زنده به گور کرد بلکه عرب هم رحم خاصی اظهار نمی‌فرمود …
همین جنگ دو زاری و باشد به قول شما زرگری به واسطه بازی بلوک غرب و بیشتر آمریکایی‌ها بهر فروش سلاح و جانم چه گوید چند بساط دیگر به راه انداخته شد تا در نهایت با توقف آتش طرفین تازه بعد از هشت سال؛ مشق می‌بینمت می‌بینمت لگد گردد گرچه همین ننه‌جان کبیر؛ امیر سردار جناب صدام چرا احمق و چرا کثافت در حمله به کویت بار دیگر اذن گرفت تا دست آخر رویای حکمرانی بر عرب و عجم و احیانا یهود را بیش از پیش بر باد رفته نبیند زار زار …
یهود بعد از جنگ ۱۹۷۳ میلادی در ظاهر طعمه خوبی بود و به هیچ وجه هم برتری امروزی نسبتا مطلق تسلیحات بلوک غرب حادث نگشته بود اما همین عراق حداقل یک مرز فاصله داشت نه دو مرز بهر باشد امپراتوری کذا کذا!
در جنگ ایران و عراق پاداش ناسپاسی هیچ نبود جز رسم قدرشناسی چرا که ارتش تا دندان مسلح ایران تنها به واسطه وجود همزمان جنگنده‌های F-14 و خلبانان ماهر آموزش دیده در کره ماه می‌توانست به سادگی پیروز باشد اما حداقل تزریق انبوه سلاح به ارتش عراق اجازه نداد امارت عراق و شام بهر یک دریادار چرا حالا بیسواد سند گردد ناز ناز!
این که ز مکتب نرفت و خط ننوشت بهر کس دیگر بود در حالی که به قول برادر مشایی؛ چرا چاپلوسی و جانم چه گوید تفتیش جانمازی، واقعیت این است که حتی تشییع جناب کبیر کجا و جناب حریر کجا بس که محمد بنده خوب خدا هر چه بود خاک خوردن بهر جبهه و جنگ، کشت و زرع و هزار دیگر دوست داشت ناز ناز …
یک درس بزرگ و تکراری ز رسم اندیشمندان لیبرال همان موضوع حداکثرسازی نفع شخصی است چرا که بزرگان یهود بهر هر چیز از جمله حفظ جایگاه خود؛ داستان‌های کذا کذا، بزرگان مسیح کم یا زیاد؛ همچنین و در نهایت بزرگان اسلام؛ همچنان در حالی که به جز پیشوایان و روحانیون دینی، سایرین نیز در طول تاریخ عموما به دنبال سبک و سنگین نمودن مسائل گوناگون بوده‌اند و کمتر خدا و پیغبر فرموده‌اند آری آری؛ کجاست چوب خشک امیر امیر و چرب زبان موسی موسی ز رسم چرا دریای کتک …
در بحث انفجار دستگاه‌های ارتباطی تازه از انواع مختلف حزب ا… همانند دوره پس از حمله بزرگ و چشم‌نواز وعده صادق، در وهله اول یک صبر ناز و در وهله دوم یک بوسه باشد با معنا توسط یهود بهر عجم گرفته شد در حالی که چنین بوسه‌ای یا همان به قول دوستان؛ خدعه‌ای به هیچ وجه مورد نیاز نبود و از نظر بنده؛ چشم به هم زدن حداقل اندکی سبک شدن بهر این همه جانم چه گوید هیچ و باز هم هیچ لمس می‌گشت …
در موضوع جنگنده‌های قماش تیر تیر آخ خلاص خلاص، زمانی که پدافندی وجود ندارد؛ به سادگی می‌توان اهداف را مورد اصابت قرار داد و به واسطه عدم وجود مرز زمینی حتی یک فنچ هم طعمه عجم نساخت. حال چه گویم که یواِس (US) زود پیغام دهند؛ بگو اولا F-35 از بالای عراق و غیر اهداف بوسه می‌گرفت و ثانیا جوجه فنچ!!!
پیغام نرسیده به عرض رسانده شد تا نگویید چرا گنجشک و باشد همان مرغابی پر کنده ز رسم فلان فلان! حال ریز می‌شود بپرسم تا کس نفهمد یا خیر؟؟ ریاضی ما حلقه انگشتری عقرب‌نشان، ۲۲ جلوست یا ۳۵؟؟
الان جواب چه چیز؟؟ بگویم بهر ننه قمر یا عمه رویا؟؟
دانستید چرا رویا یا بگویم ثریا ریاضی کم بلد بود؛ هزار صفر پولش نمی‌گشت بنده خدا شهید همت!
گفتند جوجه فنچ یاد دوره سربازی باغ موزه افتادم؛ یک امیر سرتیپ‌تمام بسته اینترنت خریده بود و شاید بهر اتفاق بلد نبود بسته فعال نماید، بعد سه عدد فنچ یا هر چیز که دقیقا بهر جناب سرتیپ پا به پای وجود مبارکش تشریف‌فرما شده بودند، دانه دانه گفتم: بسته کذا لطفا و کمال حیرت بهر عدم شناسایی به قول خودشان و بهر جناب سرتیپ‌تمام؛ لایک (Like) فرمودند: عُذراً، عَفواً (ببخشید) یا فکر کنم دروغ شد؛ مستقیم فرمودند: لا (خیر)!!!
کسی که درد غربت و تنهایی چشیده است بهر یک عمه حالا دیگر چرا زار، ریز گوید که عزت و شکوه؛ حفظ و مُستَدام (پایدار) بگردان با نفس کوچک و بزرگ به ویژه نفس یتیم‌نوازی چرا که همچون جادو دیگر عصای بزرگ ز رسم امیرت معمار کبیر دیگر هیچ نخواهی بهر کجا کجا و آخر چرا چرا!!!
نسل امروز یهود بهتر از هر چیز امیربازی و شاید امیرنازی بود و هست بهر امتیاز و باز هم امتیاز ستاندن و نشان به آن نشان که اعراب پیروز جنگ ۱۹۷۳ یا باشد شاید پیروز جنگ فقید که حداقل افسانه چنین و چنان شش روزه در هم شکست، به مرور تقریبا کل بلوک از ادامه جنگ با اسرائیل کنار کشیدند تا آن که نوبت به رقص پای چه گویم عمه رویا بهر عمه ثریا رسید چرا که بنده خدا این رویا بود که همیشه سردرد جانم امیر تب می‌گرفت و جانم چه گوید ثریا همیشه و هر زمان پیروز چند زبان بس که عرب و عجم که هیچ، برادر جناب روباه کبیر نیز تخمه ز دست تنها مانده بسراید؛ جانم کِراکِدایِل (Crocodile) بس که جملگی نگفتی یکی یکی گرچه لهجه اشراف به قماش علاء الدین عوض کردی تا بگویی شر حالا دیگر بهر رفیق شما!
مروارید سبز اسرائیل با الحاق غزه و جنوب لبنان که باز باید تکرار شود بهر این گیسوی نابخردان؛ تنها جنوب لبنان، نه تنها خودش از شر دامنگیر و پیوسته فلسطین یا اسرائیل خلاص خواهد شد بلکه با افزایش سهم جمعیتی اعراب به حدود ۵ میلیون نفر در مقابل یهود هر چه قدر جمعیت چرا که به جز اصل قدرت و ثروت، بنیانگذار و موسس یک مجموعه حالا دیگر چرا زار بوده‌اند و کذا کذا، دیگر می‌توانند در صلح و آرامش؛ ساختاری آزاد و نسبتا دموکراسی‌محور را در سرزمین خود جستجو و اِن شا ا… (اگر بخواهد خدا) مشاهده نمایند. همچنین در صورت تمایل با بوسه سلام و صلوات بهر گیسوی عمه‌جان خواهند توانست گزینه مهاجرت به کشورهای عرب و پیشرفته‌ای همچون قطر و امارات را برنامه نمایند …
در پایان بهر ثریا توان سرود؛ هر که هر چه کرد و نکرد به خود ربط دهد بهتر است چرا که رویا نه یک بار بلکه باشد تنها دو بار پاسخ نداد و امیرش پای منقل بود چیز دیگر می‌سرود تا یاد دهد هر چیز ز پیمانه خوش است و باشد بقیه کذا کذا! بنابراین تکلیف ثریا بهتر آن است که رویا نسازد تمام و تمام تا نگویند دیدید فلان و فلان اما در صورت دخالت باز هم رویای صادق نگاه؛ به احتمال قریب به یقین حداقل شیرشاه چه گویم همان که همه دانند؛ غرش هفت آسمان خواهد گرفت و دیگر امیر بهر ثریا نیز هیچ نخواهد گرفت ..

آن که گفتند دریادار کبیر ***** زود گرفتید سربند حریر

تا سیر به سیر شر بسراید ***** افسون عمه گویند پیر پیر

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است