بوسه گران چرا نمره چنین و چنان؟؟

0

طلوع خورشید از هر طرف که باشد قابل انکار نخواهد بود چرا که شرق و غرب خورشید دردانه است و بهر چند مثل کتیبه ای است عظیم و پا بر جا!!! بنابراین هر چه هست فدای تنها تار موی گندیده مریم جان ز رسم تنها شوخی عقرب جان تا  بعد عمری نگوید نمره چنین و چنان ز رسم امیرجان..

عزیزان دل بزرگ بابا امیر؛ گر معده و غیر دستگاه گوارشی حساس شد ز رسم عکس یبوست بیشتر، هراس از زوال عقل و دقیقا هزار هزار دیگر، بوسه ای با نام عسل مزه مزه کردن چه باشد رسم جفا جفا در حالی که بهر هر چیز به قول شما اغراق مگر ز رسم تکنالجی (Technology ) و باشد باقی همان عقل نیمه جان!!!

از نظر شما دوای درد بی انتهای زوال عقل چه چیز بهتر از گرمیجاتی مانند عسل، انجیر، آجیل مخلوط و غیر توان یافت در حالی که پوست و استخوان نحیف بسرایند جانم ماهی ظریف…

تشخیص نعمت و بلا لزوما ساده نمیباشد در حالی که گذر عمر نباید سرود دعوا دعوا ز رسم حلوا حلوا کجاست؟!

بهر بوسه آیا میتوان از نعمت آفتاب درمانی در گرمای تابستان تا حدود زیادی خیر، اوقات خنک ایام (روزها) به سادگی عبور نمود؟؟

حال آفتاب سوزان یا خنک بهتر است بهر کدام ز سر تا پا؟؟

بدیهی است که هنر آفتاب گرفتن از سر خیر، گردن به پایین بفرمایند بله همان که شاید خیر تا نمره چنین و چنان؛ آره شریک چنین و چنان..

بنده همواره تاکید داشته ام که ز رسم کبریا هیچ نباید آغوش گشود جانم خط ابروی ربنا چرا که این قبیل شرک و کفر و غیر محسوب میشوند کذا کذا اما به راستی تا به حال اندیشه ساخته اید که خدعه هر چه هست؛ جانم ربنای شرنما؟؟

به قول چند زار؛ آن بابای ناز چه کم داشت که گتند بنده خدا چنین و چنان!!! البته بس که ماه بود آن ناز چه خوب دوره غیر از بابا امیر تا بنده خدا گوشت تن آب کرده، زود آواز گیرد زار زار و بعدش هم حتما آواز چنین و چنان…

این که لباس عافیت ز آدمیزاد خدعه گشت چنین و چنان بماند، این که ز حق نسرود جانم کبریای شرشناس؛ کس پیدا شود که بگوید تقدیر شرشناس، چرا جملگی حرف و دیگر هیچ کار؟!

دوستان خدعه ز رسم بوسه بیش از این نیاز نگشت تا عسل عسل جملگی بنوازند چیست بهتر از تقصیر عسل بس که دریا ز دریا نسرودیم پروا پروا تا دست آخر کبریا راضی گشت باشد تنها فرش اندوه شما شما!!!

ببینید بهر تقریبا هر چیز درست است که زن یا افکار زن میتواند منشا بسازد وای، زار یا هر چه اما  این مرد و به بیان بهتر مردان بوده اند و هستند که چنین و چنان غصه دیگری است چرا که فضایی  بس دشوار خدعه یا باشد تنها بوسه نموده اند زار زار تا زن ناقص ز عقل بعد عمری جای سپاس سپاس عسل نما ریز یا درشت بسراید؛ نمره چنین و چنان! در حقیقت با اغراق میتوان اعلام نمود که خطای بچه ز رسم بچه بیشتر جمله دارد یا بزرگسالانش ز خیر و شر او؟؟

نوزاد حداقل آدمیزاد تقریبا در تمام روز خواب است گرچه جناب فروید فقید چیز دیگر فرموده باشند در حالی که اعجاز یا هر چه اسم گذارند؛ با افزایش سن و احیانا میزان پختگی، میزان خواب کاهش یابد تا دست آخر پدر بزرگها و یا مادر بزرگها ریز یا درشت بسرایند کجاست ثمره عمری سوسن و لیلا نگاه؟!

پیری ز  بازی بد بود

شیری ز بازی کم بود

گرچه این چنین چرا وای وای

بس که رسم طبیعت زار بود

ترک ها از آنجایی که مثل دکتری مبارک سروده اند هجو جفا، پیر و کهنسال زار سروده اند؛ چرا اندوه چنین و چنان در حالی که عقل کامل نه تنها نسروده است چنین و چنان بلکه  رسم عشق اشاره دوخته است که جز برکت و کذا کذا، درس صبر و حیات و غیر بهر سالمند سالم آواز سازند نوه ها و غیر یکی یکی…

بهر پیر و کهنسال جز بوسه و کذا کذا، میتوان اول مزه مزه عسل و دوم آفتاب گرم و سوم شنای غیر از پیاده روی در آب پیشنهاد نمود تا سه گانه اشاره گیرند باز هم نشانه جهود جهود آخر کرکس دیگر چه کار؟؟؟

لازم به ذکر است که استخر رفتن بهر پیر و کهنسال بهتر است ابتدا گرم کرد ز رسم جکوزی و غیر، سپس شنای انبوه بوسه جان بس که منظم حداقل دو روز در هفته به جز بحث مفاصل و کمردرد و غیر، طراوت سازد ز رسم جانم اندوه زندگی و باقی کذا کذا…

خواب کمتر ز رسم سنین بالاتر میتواند بدون حکمت تلقی گردد در حالی که تفکر بیشتر و احیانا جاری شدن حکمت بر زبان و رفتار چیزی است که بیشتر اوقات بهر پیر و کهنسال مورد توجه قرار نمیگیرد گرچه باز هم آغوش ناز عسلخوری مورد تاکید است…

در پایان نعمت ارزشمند شبکه های اجتماعی بهر مردمان عصر امروز عمدتا به یک سرگرمی بعضا مزخرف و بدون پشتوانه تبدیل شده است در حالی که حداقل زندانیان و کهنسالان میتوانند تجربیات عمر خویش کم یا زیاد بوسه گیرند با نامهایی همچون گذر عمر، افسون روزگار یا باشد چنین و چنان تا شاید زکات علم و یا حکمت جاودان گردد ز رسم موی سپید دلداران زمان…

دلدار من بوسه دارد گران

گرچه کذا کذا نگویند گران

تا بعد عمری بسراید ارزان

یک بوسه جفا ز رسم گران

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است