من را بیش از این نباشد زحمت …

0
در بین حکومت‌های باشد تنها خودکامه می‌توان رتبه‌بندی ایراد نمود و کذا کذا اما بحث افسانه مریخ چیز دیگری است چرا که این تنها بابا امیر نبود که خروس‌خوان تا پاسی از نیمه شب احیانا بله بله! در حقیقت زمان کسری از آن چیزی است که پلک چشم دنیایی ز آن خبر ندارد ناز ناز! پس بابا امیر سراسر موسی‌عیسی چرا، نباید شبهه انداخت که گر هم عیسی، هم موسی، پس …؟؟ آخر چه گوید یک بابای ناز که معلوم است اول موسی، بعد عیسی …
گاهی اوقات ز رسم دیروز؛ علامه و روز قبلش؛ دکتر ارنست می‌توانند بفرمایند زبانت مو در نیاورد بس که شماره نمودی چنین و چنان باشد همان هزار هزار در حالی که ریز نشنیدن بهر تنها بابای خوب روزگار چیز دیگری بود …
ببینید ای دلبندان من؛ در دوره حکومت سراسر لطف و حیای قاجار ز رسم چرا تنها بابا ساسان بوسه ایران‌زمین، با آن همه حرمسرا و قصه‌های زار احیانا پرهیجان کذا و شام پری‌های شاهانش، آمدند یکی از بهترین نقاط آن سرزمین برگزیدند بهر آب و هوای متعادل و بله مطبوع، دسترسی آسان از اقصی نقاط و غیر به منظور پتک پایتخت …
شاید و صد البته اما بندگان خدا هر چه ندیده بودند، وصف مادر عقرب احتمالا شنیده بودند که خبرنگار نازش پیش چشم تازه امیرجان تهران‌زمین آره گل شکفتند همان چنین و چنان! بگذریم، پس تهران بوسه گشت ز رسم شاهان قاجار با آن وصف و عیش در حالی که شرایط دوره زمانی قاجار با دوره زمانی فعلی از جهات گوناگون چیز دیگری بوده است چرا که تفاوت امروز و دیروز در نازی و زاری قماش چند نهفته است بس که بندگان خدا پا پا می‌کوبند فردا یا شاید هم پس فردا ..
دوستان به یاد دارید که بهر بابای پیر روزگار چند بار اشاره ز جنس خوب و کذا کذا در حالی که باباجان این همه تنها لبخندش ماندگار گشت آره بنده خدا همان چنین و چنان؟! در هر حال امروز بساط آش گفته‌اند یا اصلا نگفته‌اند جان بابا گلبانگ پیروزی ز رسم همان زمستانی که بهار شد بهر آره هر چه اما امیرشان اذن نگرفته می‌شود یا نمی‌شود؟؟
عزیزان باباجان، بنده که عمری ز سر به نیک نیک گذراندم اما به راستی با کدام زبان می‌توانستید اثبات نمایید؛ تهران چنین و چنان روزی باشد تنها همان چند جهود چنین و چنان؟! ای دلبندان بابا امیر دانسته‌اید یا نداسته‌اید که چرا سالاری با نشان ترامپ انتخاب گشت بس که باباجان دوست داشت تهران بهر پایتخت زمان گرچه باز طبق معمول …
پایتخت امیربابا تهران بوده است و خواهد بود گرچه خاک شود ز رسم فرونشست و یا غیر یا ناز شود بهر عصانفس خیر اهمیت ندارد گرچه هر چه بود خوش گذشت ز رسم تازه عارفش؛ مکران پایتخت چند!!!

این که نگفتم بابای چند ***** بهر آوازشان نبود دریای چند

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است