ورزش و سکوهای پیشرفت

0
در کشورهای مختلف، ظرفیت پیشرفت در بخش‌های گوناگون متفاوت می‌باشد. در حوزه ورزش نیز چنین موضوعی قابل بررسی می‌باشد. در حقیقت می‌توان به وسیله رشد و توسعه حوزه ورزش در ابعاد خرد و کلان از بهبود شرایط لذت برد.
ورزش حرفه‌ای در ایران بهتر است به طور کامل خصوصی شود و در عین حال نحوه خصوصی‌سازی به روش عرضه در بورس اوراق بهادار نباشد بلکه به روش باشگاه‌های اسپانیا به صورت خارج از بازار بورس باشد. در چنین فضایی بهتر است نهادهای حکومتی به هیچ وجه به دخالت و همچنین رقابت مستقیم در این عرصه نپردازند و حکومت به منظور استفاده از امکانات ورزشی نهادهای خصوصی هزینه نماید و به همه چیز احترام بگذارد.

خصوصی‌سازی باشگاه‌ها در بعد اقتصادی

از لحاظ اقتصادی با توجه به شرایط بسیار نوسانی بازارهای مالی کشور و در عین حال درگیر نمودن بیش از اندازه باشگاه‌های ورزشی در مسائل غیرورزشی به هیچ وجه نباید باشگاه‌های ورزشی در بورس اوراق بهادار تهران عرضه شوند. بازار بورس تهران نمی‌تواند هیجانات متعدد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران را به صورت صحیح کنترل نماید در حالی که هیجانات ورزشی لزوما با سایر هیجانات رایج در بازار بورس همخوانی ندارند.
نظر دادن درباره همه چیز صحیح نمی‌باشد اما چگونه می‌توان قبول نمود که نام یک باشگاه ورزشی نام یک خودروی از رده خارج باشد در حالی که بارها و بارها عناوین قهرمانی کشور و آسیا را در عرصه والیبال کسب نموده است. بحث درک اهمیت تبلیغات و برندسازی موضوعی نیست که به درس خواندن و دکتری گرفتن نیاز داشته باشد اما هر چیزی قابل بیان نمی‌باشد.
شرایط فعلی ایران کاملا مشخص می‌باشد و به هیچ وجه با کشور توسعه‌یافته و پیشرفته‌ای همچون انگلستان قابل مقایسه نیست. بنابراین با توجه به شرایط خاص کشور نمی‌توان الگوی واگذاری سهام در بازار بورس تهران را در دستور کار قرار داد و در عین حال به انتظار بهبود اوضاع نشست.

خصوصی‌سازی باشگاه‌ها در بعد اجتماعی

از لحاظ اجتماعی بهتر است فردگرایی ایرانی‌ها با هر منطقه‌ای مقایسه نگردد چرا که نوع فرهنگ حاکم بر ایران کماکان دارای تعصب‌ها و وابستگی‌های بومی‌محور می‌باشد. فرهنگ حاکم بر کشور بیشتر قومی‌گرا و مذهب‌‌محور است تا آزاد و براساس توانمندی. یکی از عقب‌افتادگی‌های امروز ایران بحث آستانه تحمل افراد می‌باشد. به عنوان مثال بسیار جالب است که یک پاکستانی اولا شهردار لندن به عنوان یکی از مهمترین مراکز اقتصادی و سیاسی دنیای امروز می‌شود. ثانیا در کمال حیرت، در سطح افکار عمومی به انتقاد از آقای ترامپ به عنوان نزدیکترین متحد بریتانیا می‌پردازد. بنده بارها گفته‌ام و باز هم می‌گویم که تعهد افراد قابل اندازه‌گیری نمی‌باشد اما تخصص و توانمندی افراد قابل اتکا می‌باشد. در مجموع بهتر است برخی تفکرات کنار گذاشته شوند. به عنوان مثال می‌توان یک کرد، بلوچ یا ترکمن را به عنوان وزیر ورزش انتخاب نمود و در عین حال از انرژی توانمندان سایر اقوام استفاده نمود.

خصوصی‌سازی باشگاه‌ها در بعد سیاسی

از لحاظ سیاسی، تجمیع انرژی افراد همانند چاقو دولبه رفتار می‌نماید اما در سطح کلان نمی‌تواند تهدید خاصی محسوب گردد. افزایش بهره‌وری در حوزه‌های مختلف باعث اقزایش قدرت و نفوذ حکومت در عرصه‌های گوناگون می‌شود. بدیهی است که با پیشرفت و توسعه باشگاه‌های ورزشی و به تبع آن کسب عناوین مختلف در عرصه‌های باشگاهی و ملی در مسابقات ورزشی گوناگون، نفوذ کاریزماتیک خاصی در عرصه سیاسی ایجاد می‌گردد.
به یاد دارم که باشگاه منچستریونایتد در زمان مربیگری آقای الکس فرگوسن و بازی کریستیانو رونالدو عناوین مختلف در سطح انگلستان و قاره اروپا را کسب می‌نمود در حالی که در سال‌های اخیر علیرغم رفت و آمد مربیان و بازیکنان سرشناس، منچستریونایتد به یک تیم عادی تبدیل شده است. در کشوری که رویکردهای عقلانی در آن حکمفرماست، مربیان دیگری به خدمت گرفته می‌شوند تا شاید عناوین قبلی تکرار شوند در حالی که به هر دلیلی این اتفاق نمی‌افتد. نوع انسجام انگلیسی‌ها بیشتر در ظاهر است تا باطن. در ورزشگاه‌های خود به صورت نزدیک و فشرده و در عین حال بسیار زیبا بر روی صندلی‌ها می‌نشینند. در اسپانیا باشگاهی همانند بارسلونا به وسیله سبک دیگری مدیریت می‌شود اما ترفندهای ظاهربینانه انگلیسی‌ها را در دستور کار قرار نداده‌اند. بارسلونا تیمی است که به صورت بومی مدیریت می‌شود اما منچستریونایتد تیمی است که به وسیله افراد پولدارتر مدیریت می‌گردد. بدون شک پول یکی از مهمترین فاکتورهای موفقیت در عرصه‌های ورزشی می‌باشد اما همه چیز پول نیست. آقای فرگوسن به حدی دارای نفوذ در باشگاه منچستریونایتد بود که در حقیقت همانند یک مدیر بومی و در عین حال صاحبنظر این باشگاه را هدایت می‌نمود و به وسیله مدیریت مسائل گوناگون با یک بودجه خوب نه نجومی نتایج بسیار تحسین‌برانگیزی کسب می‌نمود. از نظر بنده، الگوی توسعه باشگاه‌ها به روش انگلیسی نمی‌تواند بهینه‌ترین الگو باشد.
در حال حاضر حکومت نمی‌تواند به روند واگذاری‌های مصنوعی خود ادامه دهد. همچنین نوع مدیریت بورس اوراق بهادار تهران نیز پاسخگوی احساسات و هیجانات ورزشکاران و علاقه‌مندان نمی‌باشد. به همین دلیل نمی‌توان نسخه عرضه در بازار بورس را برای باشگاه‌های ایرانی نوشت.
از نظر بنده، به هیچ وجه نباید همانند گذشته عمل نمود. حکومتی که دستاوردهای خود را در آسمان‌ها شماره می‌نماید نباید بحث واگذاری باشگاه‌های ورزشی را به یک دستاورد تبدیل نماید. در عرصه ورزشی می‌توان میلیاردها دلار ارزآوری ایجاد نمود در حالی که حکومت ایران علیرغم رویکردهای ظاهری خود جز نفت چیز دیگری نمی‌شناسد.
منتشر شده در روزنامه مردم سالاری
Share.

About Author

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

Leave A Reply