باغچه افتخار!

مشق بشر در طول تاریخ تصاحب بیشتر و بیشتر بوده است گرچه این موضوع در اغلب موارد ریشه مذهب داشته است هلاک هلاک در حالی که مذهب پیغمبری هیچگاه به دنبال هزار هزار نبوده است! در وهله بعدی بحث قومیت و ملیت مطرح بوده است که این نیز چشم نخورد کم ندارد نفس نفس! بنابراین مذهبی که خود عامل سلام سلام است ریز ریز می‌شود نفوذی سپاه شیر شیر گرچه سیری ندارد هزار هزار و دست آخر گویند رئیس کجاست ای رستم‌هزار!

پس بنویسید که هنر؛ شناخت خدعه روز است و غیر هر که گفت بفرمایید آره آره! آن که بداند هنر هنر نگوید ریز و درشت اختراع بهر کمالات هزار هزار بلکه ناز گوید حلقه خواستی بگو افتخار! گویند انگلیسی نوشتن درس دارد و هر که خواهد خراب نباید بگوید چرا! پیش خود گفته‌اند که ماتم پیش ماست و عالم لقمه اوست گرچه ندانسته‌اند که نبض شماره دارد نزد عصای چند!

بهر تک‌سوال بگویید که قبرس ز نسل کوروش بوده است یا اسکندر و غیر گویند چرا وجب وجب گفته‌اند کبریا؟! شر دیدید یا بگویم عصا عصا حیا دارد هزار هزار گرچه امیرش نگفت چادر کجاست! ای شرپیشگان عالم‌سزا گر بدانید هزار هزار چه است گویید خدعه است بس که درخت کاشته است کبریا!

قهرمان افتخار گوید که پرنمای انتظار هیچ خدعه نکرد این همه قناری ز که گویند تک‌نوایی و تبریک بهر این همه رستم‌ستایی! آن روز که ناز ناز عالم‌نگار خدعه کرد بهر حرام حرام رستم‌نگار هیچ استغفار نگشت تا بعد امید امید فوتبال، والیبال نیز بگردد خدعه یک از هزار بهر تک‌نوایی عالم‌افتخار!

امروز گوید تب‌نمای انتها که حدود یک سال قبل پتک گشت عمری افتخار بعد هزار هزار انتظار و در کمال حیرت تازه عیان گشت سفره دل هزار هزار بس که آش دردانه گشت و افتخار! روز هزار هزار گویید امیر سفره چید زار زار گرچه ندانید این سفره کبریاست …

کلاس تمام گشت و انتظار افتخار ***** گرچه کبریا گفته است جانم افتخار