زبان اینگلِش

گاهی اوقات بلند سخن گفتن هنر است در حالی که ریز ریز شال و تسبیح بافتن عصمت است بهر هزار هزار بافتن! اساسا سرنوشت آن نیست که گویند ز که باختی تا بسازی آن همه هزار هزار بلکه آن است که ریز و درشت بسازی ملکوت کبریا گرچه باز گویند ندانستیم و چنین و چنان اما خدا داند که صبح و شام پا پا کوبند که چه گفت آن طلانگار جانم شما!!!

مدرسه زبان می‌تواند در بستر رایگان گوگُل حکاکی گردد و جای کتک کتک ز رسم هزار هزار؛ درس زندگی با رنگ زبان‌آموزی خدعه گردد تا بعد عمری شیرین شیرین غنچگان بگویند خدا بیامرزد آن که سرد و گرم رضا ساخت تا بسوزند جملگی بهر چه نباید رضا ساخت تمام به تمام!!!

شاید بد نباشد که رایگان حداقل سپاس گفت بهر همین وِندُ ُز (Windows) و وِرد (Word) که وقت خالی پر کردند حالا چرا وای وای تا جهان بگوید این که بود با آن همه ناز ناز گرچه خود داند سزای خورشید نباشد زمین چند سایه‌شکار! همچنین اول دِکشِنِری کِمبرِج، دوم لانگمَن و سوم گوگُل تِرَنسلِیت سپاس سپاس گرچه بزرگان فرموده بودند؛ منابع کتابت عزا عزا ای دردانه طلا طلا!!!

بنده در صورت حیات 100 درس اینگلِش به فارسی را تکمیل و منتشر خواهم نمود تا این نیز تحفه گردد بهر زبان به زبان جهانیان اما در صورت وفات این ارث به صورت یکجا به آنان رسد که روز و شب گفتند پس نوبت ما کجاست ای نگاه‌چاره هزار پس هزار ..

نیش و ریش سفید نساختند روزگار خویش ***** گرچه دیر دیر سفید ساختند کبریای خویش