عروس مطلا نگفتم محنا!!!

0
رنگ تسبیح یک از هزار باید سرود چیست عزای شر تقصیر یک از فلان بس که هزار هزار گویند امان امان و زار زار گویند باشد نسازیم سفره چرا کبری عیان عیان!
اصلاح ساختار مدارس می‌تواند بسیاری از دغدغه‌های کوچک و بزرگ بهر مسائل گوناگون را حل و فصل نماید چرا که ریشه هر چیز لزوما همه چیز نیست ز رسم یک پیغمبر کجاست عصا …
تدریس مدارس بایستی مهارت‌محور باشد و کذا کذا یک بحث، این که نباید جگرگوشه‌ها لوس، عقده‌ای و یا هر مادربوسه دیگر شوند بحث دیگری است در حالی که عقل زن و همچنین عقل‌های زن‌محور به دنبال خلق دانشمند و رهبر ارکستر و هزار هزار دیگر می‌باشند ز دریای سراسر بوسه خویش!
تربیت امیربوسه در مدارس نیازمند بستر خاک‌بازی است گرچه شبیه‌ساز جبهه تنها جنگ نخواهد ز رسم پدرجان کجاست نظم و آداب سرتیپ‌تمام تا بگویند چه فضلی و چه کمالی ای نور چشمی بابا چرا نباشی سرتیپ‌کنار! بنابراین بهر مدارس کت و شلوار که هیچ، لباس جوخه نیز حرام گشت تا خیس عرق ز بازی و تیر خلاص ز نازی خاکی ببوسند مادر چرا داروی کتک حیاتی؟!
نکته مهم در مدارس امیر جمشید عدم تعبیه دوش حمام بهر جگرگوشه‌هاست چرا که بدن استوار هر روز حمام نگیرد و حداقل یک روز در میان حمام خواهد گرچه تجویز حکیم بهر لشکر سراسر فرمانده جمشید؛ سه روز حمام در طول هفته مستحب، چهار روز مکروه و بیشتر چه گویم فریب دشمن!
سرویس‌های بهداشتی مدارس نیز بایستی در فضای باز و به صورت کالِنی (Colony) تعبیه شوند. به عنوان نمونه یک سرویس بهداشتی باز می‌تواند شامل دو ردیف چهارتایی با چسبندگی از پشت به شکل‌های طبیعت‌محور همانند تنه درختان اما دارای منافذ توری در ارتفاع بالا باشد. همچنین بدیهی است که روشویی باز نیز بایستی با فاصله چند قدمی تعبیه گردد.
لازم به ذکر است که سرویس بهداشتی مدارس می‌تواند منشا بخش قابل توجهی از مشکلات و معضلات آتی فرد و جامعه محسوب گردد. بنابراین اندک خدعه‌های ظاهری و فاقد تنش ضروری به نظر می‌رسند …
از نظر بنده می‌توان از پیشوایان و روحانیون مساجد، کلیساها، کنیسه‌ها و … به عنوان ناظم در مدارس شفاف و طبیعت‌محور امیر جمشید استفاده نمود. اساسا جایگاه و شغل اصلی روحانیون دینی بایستی در مدارس باشد نه در باشد همان کذا کذا!
دوستان بحث مدارس بایستی جدی گرفته شود تا دو روز دیگر نگویید هزینه‌های سرسام زندان کجا و قیمت توری ایوان کجا! در حقیقت می‌توان در نظام آموزشی مدرن امیر جمشید تا سن پانزده سالگی هر گونه ارتباط مجازی و الکترونیکی بهر نازسربازان جناب امیر حرام نمود و بعد از آن بساط ورود به اجتماع مهیا نمود ناز ناز تا مشت گره شده بر کف باشد میز جناب رئیس؛ بداند دیگر رئیسی نیز فایده نداشت و ندارد ز رسم آن خدا نیامرز بس که رسم تقطیر امان بود و شرم تقدیر جانم عیان!
ریز بتوان سرود که امیرم امیرم بعد عمری دارو چکاندن گویند اسیرم اسیرم دیگر چه کار بس که نازی بهر تو و زاری بهر ماست ای مشق جمشید تنها یک از هزار! حال نخواهم بگویم که صبح و شام آواز گیرند جان پیغمبر یک نگاه ای رسم تنبیه عسل دیگر چرا گرچه دشنه بهر تشنه باید گفت مشق لب‌سوز شاید سراغ!!!
امروز بهتر می‌شود بهر پویایی، دلربایی و سلامتی جگرگوشه‌ها سخن گفت گرچه باز کذا کذا گویند بس که عقل ناقص کجا و عقل کامل کجا تا دست آخر شر ز دامن ببوسند و هیچ نگویند خدا خدا و دو روز نکشیده جیغ جیغ شر بگیرند؛ پس کجاست خبر این عفریته سراسر فلان!
ربط به ربط می‌توان ریز به ریز نظام سلامت نیز خلوت نمود گرچه این یکی باز هم نرم دست امیر امیر آخرمریم دیگر چرا چرا؟!
چه عرض نمایم بهر زاری چند تشنه ز جان گرچه این کجا و آن کجا بس که این؛ گویند تشنه بهر دشنه باشد سلام و آن؛ تشنه بهر تشنه گویند جان جانان سلام سلام!
دوستان یک مثال ساده بهتر روشن نماید گرچه باز هم داستان ببافند کذا کذا! روزی روزگاری پسربچه‌ای نحیف و ضعیف به واسطه توصیه‌های عاقل اندر سفیه مادرش همچون خوردن همه چیز بهر خاصیت از قبیل کدوی آب‌پز و بادنجان سرخ کرده و هزار هزار دیگر نسبت به هم‌ سن‌های خود در جلوی صف به ترتیب قد پادگان‌مدرسه‌های مریخ می‌ایستاد اما به مرور با فاصله گرفتن از نسخه‌های مادرسوژه و تغییر سبک زندگی حداقل در عادات غذایی در کمال حیرت پله‌ها را یکی یکی پرش نمود تا کلاس اولی قد کوتاه جلوی صف به دبیرستانی بلندتر از نرمال صف تبدیل گردد گرچه همین جناب تازه بلند به حدود ۱۷۰ گشت سَرو آخرمریم و کمال حیرت اصغر چرا دیگر مادرحیدر؟!
محمد پیغمبر اسلام در توصیه‌ای ارزشمند؛ حدود ۱۴۰۰ سال قبل، احتمالا بیشتر بهر مرغان آسمان ساده ساده فرموده است که آن چیزی نوش جان بفرمایید که دوست دارید چرا که بهر خردسال و کودک باعث رشد می‌گردد و بهر بزرگسال باعث هوشیاری و احیانا سلامتی. بنابراین سیستم هورمونی استاندارد دارد و کذا کذا امتحان نخواهد بهر جان پیغمبر بس است جفا جفا!
پس امروز معمای قد و هیکل بزرگتر پسران و احیانا دختران جانم لذت غذا نسبت به نسل قبل خود حل گشت اما معمای هزارتوی زندان در زندان کماکان چرا چرا بهر امیرجان باقی ماند تا امیرم امیرم بگوید چرا آخر نمیرم نمیرم؟؟؟
پس هویج و کلم و بادنجان و غیر توانستند آدمیزاد سِرو نمایند که هیچ وگرنه خانه پدر نیز آشپز خواهد بهر چند روز آواز آخر امیرم کجاست کجاست!!!
آخرمطلب باید سرود که اشک ماتم بهر بزم خاتم هیچ نباید گفت چرا و گر نظم خاتم کس نخواست سراغ، هیچ نباید سرود بمیری بس که نمیری ای امیر امیر جمشید دیگر کجاست کجاست ..

رسم ثریا سوختن بود محنا ***** گرچه رسم مطلا نبود محنا

تا امیر امیر بگویند رقص معلا ***** بهر مطلا نساخت جمشید محنا

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است