مردم معمولا تحت تاثیر تفکرات القا شده میباشند. در این مختصر نوشته، بحث بازی با افکار مورد تاکید قرار میگیرد که دولت فعلی آمریکا و ایران بیشتر از آن استفاده مینمایند.
آقای ترامپ از روزی که قدرت را به دست گرفت، بحث استیضاح خود را نیز برجسته نمود در حالی که تفکرات آقای ترامپ محصول اتاق فکر ایالات متحده میباشند. البته شاید زمان آن رسیده باشد که ادامه تظاهرهای توخالی حداقل کمتر شوند چرا که تکرار چنین رفتارهایی دیگر طعم خاصی ندارد.
اقتصاد آمریکا نیازمند یکسری شوکهای مثبت بود که آقای ترامپ به عنوان یک فرد غیرقابل پیشبینی برنامه مذکور را به نحو مطلوب اجرا نمود. آقای ترامپ از روز اول برچسب دیوانگی را برای خود انتخاب نمود. بدیهی است که ساختار حکومت آمریکا اجازه رشد به یک فرد نادان و دیوانه را برای منصب ریاست جمهوری نمیدهد.
تیم آقای روحانی نیز بازی با افکار را دوست دارد. از نظر بنده، گاهی اوقات عاملی به نام شانس به مهمترین فاکتور تبدیل میشود. برخی سیاستهای دولت آقای روحانی اگرچه با فکر انجام میشوند اما عادلانه نمیباشند. به عنوان مثال پیگیری یک دروغ در دستور کار قرار میگیرد تا نقدینگی کنترل شود و در این میان عدهای تنها به دلیل حضور در بازی مورد نظر، کباب شدن را تجربه مینمایند! یا گرانی فراگیر و افسارگسیخته در دستور کار قرار میگیرد تا احیانا تولیدکنندگان و اهالی بازار لذت بردن را تجربه نمایند و در عین حال مردم با یک شرایط بیسابقه و پرتنش مواجه شوند! به احتمال زیاد اوضاع اقتصاد ایران کمی واضحتر خواهد شد. سیاست اقتصادی اخیر کمی جالب به اجرا در آمد اما ناعادلانه بود.
دولت آقای روحانی در حوزه مسائل اجتماعی نیز سیاست توجه به حقوق شهروندی را مورد تاکید قرار داد که به تبع آن پوششهای نخنما در مکانهای مختلف برچیده میشوند اما نمیتوان سیاست مذکور را نیز تحسین نمود چرا که در موضوع مورد نظر یا باید همه چیز باز شود یا محدودیتهای مشخص اعمال شوند.
عملکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم دارای جنبههای متفاوتی بود که تاکید بر نقاط ضعف، خاص بودن را به نمایش میگذارد! در مجموع شاید حرفهای بنده خام و نپخته باشند اما تحمل شنیدن یک مهارت متمایز میباشد.
-
بحث تخصیص بودجههای تحقیقاتی یکی از نقاط ضعف دولتهای یازدهم و دوازدهم بود. یکی از موضوعات استراتژیک، بحث زیرساختهای علمی است که بدون شک توجه به این بخش، پیشرفت و توسعه را به همراه خواهد داشت. تخصیص بودجههای تحقیقاتی به سادگی میتوانست انجام شود چرا که بسیاری از هزینههای دولت غیرضروری میباشند و عموما هدفی جز گذران امور را دنبال نمینمایند. به عنوان مثال سالهاست که بودجههای قابل توجهی به بخشهای عقیدتی-سیاسی و ظاهرا فرهنگی ارگانها و دستگاههای مختلف تخصیص داده میشود. همچنین کارایی سازمان تبلیغات اسلامی به طور کامل زیر سوال میباشد چرا که فعالیت این قبیل نهادها نه تنها نتیجه خاصی به همراه نداشته است بلکه روز به روز از اهداف مورد نظر دورتر میشوند.
-
طرح تحول سلامت یکی از تصمیمات خردسالگونهای بود که دولت و مجلس با اجرای آن موافقت نمودند در حالی که الگوبرداری از یک کشور پیشرفته نمیتواند تا این حد نسنجیده صورت گیرد. میزان بودجهای که به این طرح اختصاص داده شد نیز بسیار شتابزده بررسی شد چرا که نمیتوان یک مملکت را تعطیل نمود و تنها فعالیتهای حوزه بهداشت و درمان را در دستور کار قرار داد. نحوه تخصیص این بودجه به زیرمجموعههای وزارت بهداشت نیز به طور کامل زیر سوال میباشد. به یاد دارم که چند سال قبل، بعد از کلاس اقتصاد ایران آقای دژپسند بحثی مطرح شد و ایشان فرمودند که از نظر من باید چند وزارتخانه را به بچههای اقتصادی داد که یکی از آنها وزارتخانه بهداشت و درمان است چرا که یک پزشک مثل یک اقتصاددان فکر نمیکند. آقای قاضیزاده هاشمی یکی از پزشکان برجسته میباشند اما نحوه مدیریت ایشان قابل دفاع نیست چرا که عملکرد ایشان در حوزههای مختلف قابل نقد میباشد. به عنوان مثال اجرای طرح تحول باید در نهایت به پوشش حداقل بخشی از بار مالی این طرح منجر میشد در حالی که نقطه خاصی به منظور خوداتکایی در این طرح لحاظ نشده است! بدیهی است که ساختار فعلی ایران نمیتواند در بلندمدت تنها هزینه کردن را تحمل نماید. به عنوان مثالی دیگر تخصیص منابع مالی نباید با آغوش باز صورت گیرد تا فاکتورسازیهای تکراری در این وزارتخانه به یک امر عادی تبدیل شوند. برخی سخنان بدیهی میباشند اما به هر دلیلی باز هم در آینده باید تکرار شوند! دستاوردهای طرح تحول چند مورد خاص نمیباشند اما بدون شک این طرح شکاف اجتماعی موجود در ایران را عمیقتر نمود چرا که یک پزشک با درآمد ماهیانهای در حدود 500 میلیون تومان به سادگی نخواهد توانست برای سرمایه خود تصمیم بگیرد. لازم به ذکر است که ضریب جینی ایران در حدود 0.4 میباشد!