سیل
من چه دانم حکمت این سیل چیست ***** از چه رو میآید و این میل چیست کاین چنین با خشم طغیان…
سید معین آرامیان (مات) شاعری نه چندان قدیمی است که هر روز فقط برای همان روز میجنگد تا بیش از پیش معمولی باشد. اعتقاد ایشان بر این پایه استوار است که خدا دقیقا بعد از ناامیدی از آخرین انسان در افکار ما ظاهر میشود اما این موضوع به معنای آن نیست که حضور ندارد بلکه در قعر تاریکی نیز مشتاقانه منتظر درخواست کمک ماست. به قول شاعر: «عشق یعنی وسط قصه تاریکیها-کسی از در برسد نور تعارف بکند***او خداییست که هر روز مرا میبخشد-قول داده وَ محال است تخلف بکند.»
من چه دانم حکمت این سیل چیست ***** از چه رو میآید و این میل چیست کاین چنین با خشم طغیان…
باز هم سبزه و نوروز من و تقدیرم باز هم من متحیر ز همین تفسیرم که در این گوشهی دنیا چه…
روزی از روی یک پل گذر میکردم که ناگهان معتادی را دیدم که ابتدای آن خوابیده و هر کسی از کنارش…
ارسلانم، ای پسرک دستفروش ۱۶ ساله اتوبوسهای فرسوده شهر تهران، مردانگی را زمانی از تو آموختم که با تمام بغضهای به…
ای پدر ای مخزن الطاف و ذات پاک حق ***** چشم تو در منظرم زیباتر از رنگ شفق ای که عمرت…
بوی خون آید ز گوشه گوشهی تنهاییت قطع امید است از جراحی سرپاییت مثل من شاید که قبری ساکت و آرام…
مادرم میگفت هر جا هر چه کردی مرد باش ***** مرحمی بر زخمهای مردم پر درد باش پهلوانی یک طریقت یک…
این شعر از حقیر تقدیم به روح پرفتوح معدنچیان قهرمان … صورتت همچون شب یلداست غوغا میکند ***** عمق مظلومیتت خون…
باز هم آتشنشانها سوختند ***** تا به ما درس شرف آموختند باز هم ما راه را سد ساختیم ***** سلفی از…
وطن ای سرزمین حاصلخیز ***** از ازل بوده تا به رستاخیز در دل جوان و پیر و مرد و زنت *****…
دل من معبری از خاطرههاست آنقدر کهنه شُدَست که به یک صوت سبک میشکند وقتی از بند دلم میگذری نرم و…